یـــــاد تـــو
لبخند می زنم
فنجانی از قهــــوه را
به قفل دهانم نزدیک می کنم
داغی دیواره ی فنجان
فنجانی از قهــــوه را
به قفل دهانم نزدیک می کنم
داغی دیواره ی فنجان
گرمای دستم می شود
لب باز
میکنم
هـــــای نفسم رابر فـنجان قـــــــهوه می ریزم
یادت
هست
همیشه می گفتی
فنجان قهـــوه ای که از دستان من می
گیری
طعم دیگری دارد
یـــــاد تـــو
شیرین است
دیگر
قند نمی خواهم
چه لذتی دارد!
فنجـــان
قــــهوه
و
یــــــــاد تــــــو
مهدی یادت همیشه در دلم هست
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۳ ساعت 11:30 توسط سید جعفر
|
اگر می دانستم...