روزي باز تو را خواهم ديد؟
روزي باز تورا خواهم ديد.
وآن روز ره به سفرعشق خواهيم سپرد
همانگونه كه تو خواستي
همانگونه كه من خواستم
به كوير, كه ميعادگاه حقيقي عشق است .
وآنجا, غروب را خواهيم نگريست
"وداعي عاشقانه"
نمايشي خونين از جدايي عاشق از معشوق.
لحظه دل بريدن ورفتن
لحظه قرباني خورشيد درمذبح عشق
آن لحظه قدم خواهيم زد, درپهنه غروب پرازبغض خورشيد!
و يقين آن لحظه ميدانيم
كه "غروب" چرا اينهمه دلگير است...
و آن لحظه
باراني خواهدگشت چشمانمان درچشم يكديگر
شايد آن روز به پاس شركت درغم غروب، فرصتي يابيم
فرصتي براي عاشق شدن،
فرصتي براي عاشق زيستن
شايد آن روز،
روز من و تو باشد
روز شكستن پرهيز...
شايد آن روز
اگر آن روز
عاشق باشيم هنوز
سلام مهدي دلم برات خيلي تنگ شده كاري كن كه من هم بيام پيشت اخه تنهايي سخته و زندگي در بين اين همه گرگ ، راستي آقا مهدي داريم به سالگردت نزديك ميشيم ؟بحرحال يادت بخير

+ نوشته شده در شنبه هشتم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 6:41 توسط سید جعفر
|

اگر می دانستم...