امشب از اون شباست که من دوباره دیوونه بشم ..
امشب از اون شباست که من دوباره دیونه بشم . . .
خیلی وقت بود از این حالت ها بیرون اومده بودم، اما امشب یه جورایی دیونه گی زده به سرم
یاد آهنگ معین افتادم که می خونه
امشب از اون شباست که من
دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بیخبری
اسیر میخونه بشم
امشب از او شباست که من
دلم می خواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها
دردمو فریاد بزنم
دلم گرفت از آسمون
هم از زمین، هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمی دم
میگن زمین همیشه چیزی رو از ما میگیره و ما فکر میکنیم زمان گذشته ....
این گذر زمان نیست ....
هر کدوم از ما توی زندگی عزیزی یا عزیزانی داریم که تصور زندگی کردن بدون اونها برامون محاله.
حالا فکر کن یه دفعه نا غافل زمین ازت بگیره اونارو !!
دل مستحق این همه آزار نیست ...
آره میخوام از دل بگم از دل خودم که اینهمه مستحق آزار نیست !!
از دلتنگی هام بگم...
منم آدمم دلم تنگ میشه ...
چقدر صداشون کنم جوابی نشنوم ..
پدررررررررررر ، پسر عمه محمودددددددددد ، آقا مهددددددددددي
خیلی حرفا تو دلم جمع شده دیگه منم نمیتونم مثل قبل بنویسم
شاید برم یه گوشه دنج برا دل خودم تنها بنویسم شاید...
دل , این دل پر حسرت و غم هدیه به تو
شمع و شب و دفتر و قلم هدیه به تو
میخواستم از درد جدایی بنویسم
این نامه ی نا تمام تقدیم به تو
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کسی در آفاق به دلتنگی من نیست
این شب جمعه بیشتر از همیشه دلتنگم
بیشتر از همیشه دلم گرفته


















اگر می دانستم...